سارا خزایی کوه پر

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

یکشنبه هجدهم اردیبهشت ۱۴۰۱ ساعت 12:14 توسط سارا خزایی کوه پر |  از وقتی که به گیاه ها معتاد شده ام،کم تر موهای سرم را کوتاه می‌کنم.کوتاه کردن موها برای من همیشه به نشانه ی تصمیم های مهم بود.تصمیم هایی که باید به نوعی با اثری فیزیکی رسمیت به آن ها می‌دادم.بعد بازی دیگری یاد گرفتم.یاد گرفتم که می‌توانم قیچی دستم بگیرم و دور خانه بچرخم.بالاخره گل دانی هست که به نظرم شلخته برسد.یا گل دانی که شاخه‌هایش زیادی دراز شده باشد. یا گیاهی که رشدش در آن جهتی که من دلم می‌خواهد نیست.این جور وقت ها کمی مدارا می‌کنم و بعد روزی که حال و احوال خوشی ندارم،قیچی را بر می دارم و شاخه‌ها را کوتاه می‌کنم.به این نتیجه می‌رسم که برگ های بامبو کنار پنجره زیادی توی دست و بال ام است.حسن یوسف چرا فقط دارد دراز می‌شود و این داوودی چرا این قدر شلخته است.بعد می‌بینم تپه ی کوچک برگ و شاخه سبز روی پیشخوان تل انبار شده است و من کمی سبک ترم.با عشق بیش تری به دنیا نگاه می‌کنم. کمی تحمل ام برای دویدن هایم بیش تر شده است. روزهایی هم هست مثل امروز که اگر موهای سرم را از ته بزنم یا اگر تمام گیاهان ام را از ته هم قیچی کنم،حال ام خوب نمی‌شود که نمی‌شود.این جور وقت ها باید قیچی را جایی دور تر بگذارم بروم به چیزی دیگر گیر بدهم. واقعا در من توان گذراندن این روز ها نیست.اگر چاره دیگری داشتم خیلی وقت بود که وا داده بودم.تسلیم شده بودم.اما چاره دیگری ندارم. برای همین به راه ام ادامه می‌دهم.به مرگ که فکر می‌کنم یاد مادرانی می‌افتم که مرده‌اند.تن یخ‌زده‌شان بالای کوه جا مانده و دیگر نمی‌توانند به خانه برگردند.در لحظه سارا خزایی کوه پر...ادامه مطلب
ما را در سایت سارا خزایی کوه پر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sarakhazaeekohpar بازدید : 58 تاريخ : دوشنبه 12 دی 1401 ساعت: 12:04